درمدینه حضرت ختم رسل شادمان امد به دیدار دو گل
حیدر وزهرا پذیرایش شدند شاد از دیدار سیمایش شدند
گشت اززیبایی خیر البشر محفل پر نورشان پر نورتر
چند روزی بیشتر نگذشته بود فاطمه بانوی حیدرگشته بود
مصطفی امد کند تقسیم کار گفت باشد دختر من خانه دار
کار بیرون با علی مرتضی ست کار خانه قسمت خیرالنساست
فاطمه خوشحال شد از این سخن کرد شکر کبریای ذوالمنن
سال ها بگذشت از این روز پاک مصطفی مسموم شد روحی فداک
من نمی دانم چه شد بعد رسول زندگانی سخت امد بر بتول
گفته های احمدی از یاد رفت حرمت زهرای او بر باد رفت
غصه ی او دخترش را پیر کرد کار زهرا وعلی تغییر کرد
کار بیرون با علی دیگر نبود ذالفقاری بر کف حیدر نبود
ای همه جانها نثار فاطمه کار بیرون گشته کار فاطمه
رفته بیرون تا کند افشا گری حق بگیرد از عدوی کافری
خانه دار مرتضی غمدیده شد مرتضی از کار او شرمنده شد
مرتضی خجلت زده خانه نشین فاطمه در کوچه ها نقش زمین
مرتضی در اتش دلواپسی فاطمه در کوچه های بی کسی
62420 بازدید
326 بازدید امروز
68 بازدید دیروز
993 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian