از سخن افتاده ای با من ولی چشم بگشا من علی هستم علی
ماندنت چون شمع ابم می کند رفنت خانه خرابم میکند
ای کتاب عشق من بسته مشو مثل مردم از علی خسته مشو
می روی نزد رسول کردگار تو سرفرازی ولی من شرمسار
تا ابد مجروح زخم کاریم وای من از این امانت داریم
ای تمام عشق ,بانوی علی! لرزه افتاده به زانوی علی
خانه را عاری ز خوشحالی مکن یار من پشت مرا خالی نکن
می روی ای بحر عصمت را عروس جای من لب هایر محسن را ببوس
فاطمه چشمان خود را باز کرد با زبان دل سخن اغاز کرد
ای همیشه همنشین فاطمه ای امیرالمومنین فاطمه
ای که غم ها را عسل کردی علی گو چرا زانو بغل کردی علی
ان که باید این چنین باشد منم دل غمین وشرمگین باشد منم ریسمان از دست هایت وا نشد خواستم یاری کنم اما نشد
تو سر افرازی ولی من شرمسار
65934 بازدید
188 بازدید امروز
181 بازدید دیروز
1646 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian